نام روژه گارودی، متفکر و فیلسوف فرانسوی قرن بیستم برای ما ایرانیان آشنا است. او با گرویدن به اسلام و نیز انتشار کتاب جنجالی خود با عنوان «اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل» که باعث محکومیتش در فرانسه شد نزد مسلمانان و ایرانیان به محبوبیت بالایی دست یافت. روژه گارودی در سال ۱۹۱۳ در شهر مارسی در جنوب فرانسه در خانواده ای کاتولیک به دنیا آمد و بعدا در جوانی مذهب پروتستان را اختیار کرد. روژه گارودی در سالهای جنگ جهانی دوم به نیروهای مقاومت فرانسه پیوست و برای مدتی نزدیک به سه سال در الجزایر که آن زمان مستعمره فرانسه بود، به دلیل عضویت در مقاومت زندانی شد. او پس از جنگ به حزب کمونیست فرانسه پیوست و به عنوان کاندیدای این حزب به مجلس ملی و سپس مجلس سنای فرانسه راه یافت و بدین ترتیب در سیاست فرانسه دارای نفوذ بالایی شد. اما پس از حمله نظامیان اتحاد جماهیر شوروی به چکسلواکی در سال ۱۹۶۸ برای سرکوب «بهار پراگ»، گارودی به دلیل انتقادهای تندش از شوروی، در سال ۱۹۷۰ از حزب کمونیست فرانسه اخراج شد. آنچه باعث خشم حزب کمونیست فرانسه از آقای گارودی شد، این بود که او گفته بود شوروی دیگر یک کشور سوسیالیستی نیست.
گارودی پس از اخراج از حزب کمونیست فرانسه، به مطالعات گسترده فلسفی روی آورد. او در آن زمان معتقد بود که میتوان میان مارکسیسم و مسیحیت آشتی برقرار کرد. در واقع، او هنوز هم به مبانی تفکرات مارکسیستی اعتقاد داشت، اما نمیتوانست نگاه مثبت خود را به مذهب کنار بگذارد. گارودی حتی با نگارش دو کتاب «مارکسیستها و مسیحیان رودرروی هم» و «مارکسیسم در قرن بیستم» مدعی شد که مارکسیسم میتواند ارزشهای مذهبی را به خود جذب کند؛ اما خیلی زود دریافت که این دیدگاه با چالشهای متعدد و متفاوتی روبهرو است. درست در گیر و دار همین مطالعات گسترده بود که با فلسفه اسلامی و تفکرات مسلمانان از نزدیک آشنا شد. او بعدها اسلام آورد.
گارودی با نگاهی دقیق و موشکافانه به سراغ مسائل جهان اسلام رفت؛ بهخصوص توجهی ویژه به قضیه فلسطین داشت. او پس از مطالعات فراوان دریافت که صهیونیستها بنیان ادعای خود را برای غصب سرزمین فلسطینیها، بر اساس باورهایی قرار دادهاند که از پایه فاقد ارزش تاریخی و حقوقی است. پس از درک این واقعیت بود که گارودی دست به نگارش معروفترین اثر خود زد. بیش از یک دهه برای جمعآوری مدارک آن وقت گذاشت و ماحصل این رنجها، نگارش اثر فوقالعاده و قابل تحسین «تاریخ یک ارتداد: اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل» بود. دادگاهی فرانسوی او را در سال ۱۹۹۸ به جرم "انکار کشتار یهودیان" به پرداخت ۱۲۰ هزار فرانک جریمه محکوم کرد. طبق قوانین کیفری فرانسه تشکیک در کشتار تعداد شش میلیون نفر یهودی در جنگ جهانی دوم جرم محسوب می شود. گارودی در جریان محاکمه خود تهدید شد و در یک مورد هم مورد تعرض فیزیکی یک فرد یهودی قرار گرفت. با این که دولت فرانسه انتشار مجدد کتاب افسانه های بنیادین سیاسی اسراییلی را ممنوع کرد، این کتاب به زبانهای مختلفی از جمله فارسی ترجمه و منتشر شده است.
رهبر معظم انقلاب، آیتالله خامنهای (مد ظله) در نماز جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۹ با اشاره به محاکمه و برخورد حکومت فرانسه با روژه گارودی که مدعی عدم کشتار یهودیها از سوی آلمان نازی شده بود، فرمودند: «شما کجا دیدهاید کسی بتواند در غرب علیه صهیونیسم حرفی بزند؟». ایشان جسارت و جرئت روژه گارودی در اظهار نظر علیه هولوکاست را تحسین کردند.
گارودی دهههای پایانی عمر خود را در شهر کوردوبای اسپانیا گذراند و بیشتر وقت خود را صرف مطالعه در فرهنگ ادیان و به ویژه فلسفه اسلامی کرد. به ایران آمد، با بزرگانی مانند علامه محمدتقی جعفری دیدار داشت و در کنار این برنامهها، به حمایت از مبارزات مردم فلسطین و لبنان علیه صهیونیستها مشغول بود. او در سال ۱۳۹۱ش، در پاریس دار فانی را وداع گفت.
دکتر محمد مهدی احمدی رایزن فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در اسپانیا در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان و در اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ در سفری به شهر کوردوبا با همسر روژه گارودی، خانم سلمی فاروقی دیدار کرد و از منزل و موزه گارودی در این شهر بازدید نمود. در این دیدار صمیمی، رایزن فرهنگی کشورمان از مقام علمی و فلسفی گارودی تجلیل کرد و به گفتگو با همسر ایشان پرداخت. از آنجایی که در این صحبت نکات جالب و شنیدنی ای از سوی خانم فاروقی طرح شد، بخشی از آن به خصوص نحوه آشنایی آقای گارودی با همسرش، ماجرای اسلام آوردن ایشان و نگاهی که این شخصیت برجسته اروپایی به انقلاب اسلامی ایران داشت در ادامه ارائه می گردد.
خیلی خوشحالم که شما را ملاقات کردم. من اسم استاد روژه گارودی را شنیده بودم به عنوان مسلمانی که بر اساس تحقیق به اسلام گرایش پیدا کرد. بسیار علاقه مند بودم از خانه این استاد بازدید کنم و با همسر گرامی ایشان که همیشه کنار ایشان بود ملاقات کنم. سوال اول من این است که شما چگونه با استاد آشنا شدید؟ آیا این آشنایی قبل از گرویدن ایشان به اسلام بود یا بعد از آن؟
پیش از آمدن به کوردوبا من برای مدت طولانی در ژنو و در کشور سوییس زندگی می کردم. اوایل نمی دانستم که در سوییس مسلمانان زیادی زندگی می کنند. کم کم با خانواده هایی آشنا شدم که در آنجا زندگی می کردند و مسلمان بودند. بیشتر آنها صوفی بودند و هرکدام پیرو یکی از قطب های تصوف بودند. یکی از آنان که معمار هم بود با دولت مراکش کار می کرد. این قضیه مربوط به سال ۱۹۸۱ است. این فرد برای من نامه ای فرستاد که شروعش به زبان عربی و با بسم الله الرحمان الرحیم بود و در آن کتابی را معرفی کرده و توصیه به خواندن کرده بود که کتاب روژه گارودی بود. بعد از خواندن و آشنایی با کتاب، با روژه گارودی تماس گرفتم و از او دعوت کردم برای سخنرانی به ژنو سفر کند. پیدا کردن شماره تماس ایشان اصلا کار آسانی نبود ولی هرجور بود توانستم با ایشان تماس بگیرم. این ماجرا تقریبا همزمان بود با اولین سال های پس از رخ دادن انقلاب اسلامی ایران و تصویر اسلام در آن دوره تصویر خوبی نبود و رسانه های غربی فضای غیرواقعی و منفی ای از اسلام ساخته بودند. اما وقتی کتاب گارودی را خواندم که درباره اسلام تصویری زیبا و حقیقی ارائه می داد، فکر می کردم نویسنده کتاب قاعدتا باید مسلمان باشد. برایم جالب بود که یک اروپایی غیر مسلمان در فضای عمومی ضد اسلام اینطور نگاهی به دین اسلام داشته باشد.
به هر حال با ایشان تماس گرفتم و در ابتدا هم پذیرفتند این دعوت را. کمی بعد وقتی با دوستان مسلمان سوییسی درباره این دعوت و کنفرانسی درباره اسلام با حضور ایشان حرف می زدم، یکی از دوستانم گفت ببین سلمی، ما در سوییس زندگی میکنیم و برگزاری کنفرانس درباره اسلام می تواند سخت باشد. اما روژه گارودی مطالعات زیادی نیز درباره مارکسیسم داشته و همینطور مسیحیت را نیز به خوبی می شناسد. بنابراین موضوع کنفرانس را می توانیم اینگونه تغییر دهیم: مارکسیسم، مسیحیت و اسلام، سه ایدئولوژی مهم قرن بیستم. گارودی از این موضوع بسیار استقبال کرد و برای این کنفرانس به ژنو آمد. یک روز یکشنبه بود که رفتم فرودگاه دنبال ایشان و در راه برگشت به شهر به ایشان گفتم راستی اینجا مسجدی داریم که بنای زیبایی دارد، میل دارید آن را ببینید؟ ایشان گفتند بله حتما. این مسجد را گروهی از مراکشی ها ساخته بودند ولی سبک بنای مسجد سبک ترکی عثمانی است. رفتیم و مسجد را دیدیم و ایشان بسیار از این مکان خوشش آمد. بعد ایشان را به هتل اینترکنتیننتال ژنو که برای اقامتشان در نظر گرفته بودیم رساندم. کنفرانس قرار بود فردای آن روز در همان مکان هتل برگزار شود. شب ایشان را به همراه جمعی از دوستانم برای شام به خانه دعوت کردم و جمعی از مسلمانان ژنو که کتاب را خوانده بودند و به آثار گارودی علاقه داشتند هم جمع بودند. برای صبح روز دوشنبه هم رادیو تلویزیون با آقای گارودی قرار مصاحبه گذاشته بود.
اقای گارودی در این دیدارها به نظر می رسید که قدری متعجب شده بود. دیدن یک دختر جوان مسلمان که بر خلاف تصویر غالب از مسلمانان در نزد اروپایی ها، انسانی آزاد است و در جامعه فعالیت می کند، با روشنفکران و متفکران در ارتباط است و از آنها برای برگزاری کنفرانس دعوت می کند، با رسانه ارتباط دارد و ... باعث تعجب او شده بود. درصحبت هایمان به ایشان گفتم کتابی که شما درباره اسلام نوشته اید به گونه ای است که خواننده فکر می کند شما مسلمان هستید. در حالیکه شما مسیحی پروتستان هستید و عیسی (ع) را به عنوان یک پیامبر می بینید. بعد از تمام شدن مصاحبه تلویزیونی و در راه برگشت به هتل، ایشان از من دعوت کرد با هم ناهار بخوریم. من گفتم متاسفم، نمی توانم دعوت شما را قبول کنم و ایشان اصرار می کردند که قبول کنم. به ایشان گفتم من را ببخشید ولی من روزه دارم. پرسیدند مگر در ماه رمضان هستیم؟ گفتم خیر ولی من دوشنبه و پنجشنبه های هرهفته را روزه می گیرم. این عادت را امروز هم بعد از گذشت این همه سال دارم. این را هم بگویم که پدر و مادرم من را از بچگی به مدارس کاتولیک پیش راهبه ها فرستاند تا آنجا آموزش ببینم. تا وقتی در فلسطین بودیم در مدارس کاتولیک آنجا و بعد از سال ۱۹۴۸ و آغاز اشغال در قاهره که به آنجا نقل مکان کرده بودیم. برای همین هم هست که زبان اول من عملا فرانسوی است.
عصر کنفرانس در هتل برگزار شد و سالن مملو از جمعیت بود. استقبال خوبی از کنفرانس شد. شب و پس از پایان برنامه گارودی از من برای شام دعوت کرد و من هم پاسخ مثبت دادم. من به ایشان گفتم شما در کتابی که نوشته اید و شعرهایی که در آن از جهان مسلمان آورده اید مثل شعر حافظ، این ها جوری است که انگار مسلمان هستید. گارودی گفت من تا به حال به این قضیه فکر نکرده بودم. به ایشان گفتم قرآن می گوید آن کسی که به حقیقت (که همان اسلام باشد) ایمان نیاورد، خانه او به سستی خانه عنکبوت است.
این اولین بار بود که من سخنرانی را دعوت می کردم. باید به او بابت لطفی که کرده بود و در کنفرانس شرکت کرده بود هدیه ای می دادم. به نظرم زشت بود که پول به او بدهم. دنبال هدیه مناسب می گشتم که به یک جانماز رسیدم. جانمازی بود که در آن یک قطبنما (قبله نما) هم نصب شده بود. برای اولین بار بود چنین چیزی به بازار آمده بود و به نظرم رسید این می تواند هدیه خوبی باشد. پس از بازگشتش از سفر، گارودی برایم نامه ای نوشت و گفت که این جانماز را دوست دارد و آن را به دیوار خانه آویزان کرده است. از این به بعد این ارتباط مکتوب ادامه پیدا کرد و ایشان هم علاقه خودش را به من ابراز می کرد. من اما نمی دانستم چه بکنم. برای اینکه از قلبم و آنچه می خواهد آگاه شوم، تعداد روزه های هفتگی را از دو روز در هفته به چهار روز در هفته رساندم. همینطور به مکه رفتم و سعی کردم تا جایی که می توانم به خدا نزدیک شوم و از او چاره بطلبم.
چند سال داشتید در این زمان؟
چهل و دو سال داشتم. در بازگشت از سفر مکه، وقتی به ژنو رسیدم نامه ای از او دریافت کردم که در آن گفته بود به زودی کنفرانسی در شهر مونترو (Montreux) دارد. مونترو به ژنو نزدیک است و حدود یک ساعت و نیم با آن فاصله دارد. در نامه نوشته بود که می خواهم موضوع خیلی مهمی را با تو در میان بگذارم. اگر قبول می کنی که من را ببینی به ژنو می آیم تا با تو صحبت کنم. من هم گفتم تشریف بیاورید. وقتی که آمد و برای ملاقاتش به هتل رفتم، به من گفت می خواهد من اولین کسی باشم که شاهد اسلام آوردن و خواندن شهادتین او ست. و بعد در مقابل من شهادتین را به زبان عربی بر زبان آورد. و بعد از من پرسید آیا می پذیری که همسر من باشی؟ من پاسخ مثبت یا منفی ندادم. فقط دست او را در دستم گرفتم و فکر می کنم جواب واضح بود.
آقای گارودی چند کتاب نوشته اند؟
بیش از پنجاه کتاب.
درباره اسلام چند کتاب نوشته اند؟
تعدادش را به خاطر ندارم. یکی که نامش هست «مسجد، آیینه اسلام»، دیگری «اسلام در غرب» همینطور کتاب «وعده های اسلام». کنفرانسی هم در مادرید برگزار شد که موضوع آن روایت قرآنی درباره مسیح بود و بعدها متن سخنرانی گارودی به صورت کتاب منتشر شد. کنفرانس های زیادی شرکت کرد و سخنرانی های زیادی در حوزه اسلام انجام داد. اما تعداد کتاب هایی که مشخصا درباره اسلام باشند خیلی زیاد نیست. اما نگاه پیش گویانه اش در بسیاری از کتاب ها قابل ردگیری است. نگاهی که می گوید رستگاری بشری به جز با اسلام محقق نخواهد شد.
ایشان در دوره ای کمونیست بود. وقتی که مسلمان شد آیا در رد کمونیسم کتابی نوشت یا فعالیتی انجام داد؟
روژه گارودی یکی از اعضای عالی رتبه در حزب کمونیست فرانسه بود. نفوذ و جایگاه او در حزب به قدری بالا بود که اگر می خواست می توانست نامزد ریاست جمهوری فرانسه شود و چه بسا که انتخاب هم می شد چون شخصیت شناخته شده و محبوبی داشت. وقتی مسلمان شد از عضویت در این حزب استعفا داد.
وقتی ایشان مسلمان شد، آیا این تصمیم او تاثیری روی افراد دیگر که به او نزدیک بودند یا ایشان را قبول داشتند گذاشت طوری که آنها نیز علاقه مند به اسلام شوند؟
بله. افراد زیادی تحت تاثیر این تصمیم او مسلمان شدند. از ملیت های مختلف. فرانسوی، اسپانیایی، حتی در جاهای دیگر خارج از اروپا مثلا در کانادا. بعد از مسلمان شدنش، در کنفرانس های متنوع و مختلفی در سراسر جهان دعوت شد و در آنها شرکت می کرد و درباره اسلام حرف می زد و بر دیگران تاثیر می گذاشت. چند باری هم به ایران سفر کرد.
درباره انقلاب اسلامی ایران چه نظری داشت؟
انقلاب را به خوبی می شناخت و مشتاقانه مسیر پس از انقلاب اسلامی را دنبال می کرد و بسیار به انقلاب ارادت داشت. می گفت انقلاب اسلامی ایران مثل نور است. انقلاب اسلامی ایران امکان تغییر در جهان است.
ایشان چند بار ایران رفته است؟ و به دعوت کجا بوده؟
چندین بار سفر کرد به ایران. یک بارش به دعوت شخص مهمی بود و زمانی هم دو آیت الله صاحب نام برای صحبت با ایشان به اینجا آمدند. فکر می کنم نام یکی از آنها تسخیری بود.
بله آیت الله تسخیری که در سال های اخیر به رحمت خدا رفتند. شما هم تا به حال به ایران سفر کرده اید؟
خیر نرفته ام. یکی از آرزوهایم این است که به ایران بروم و از نزدیک این کشور را ببینم.
آقای گارودی عربی یاد گرفته بود؟
خیر. در ملاقات با آیت الله تسخیری دوست من ترجمه می کردند صحبت ها را . صحبت زبان عربی کردید یادم افتاد که من کاغذی را دارم که روی آن سوره فاتحه را آقای گارودی با خط خودش نوشته است. پیش از اینکه به اسپانیا بیاییم شروع به یاد گرفتن عربی کرد ولی وقتی به کوردوبا آمدیم متوجه شد یاد گرفتن اسپانیولی ضروری تر است. چون می خواست اینجا کنفرانس بدهد و سخنرانی برگزار کند. اینجا بنیاد روژه گارودی را تاسیس کرد و امروز موزه ای هم از منزل ایشان وجود دارد. سال ۱۹۸۷ این بنیاد افتتاح شد و شهرداری کوردوبا مکانی که بنیاد در آن قرار دارد را به مدت ۴۹ سال در اختیار ما قرار داد. سفارت ایران هم یک فرش نفیس به بنیاد هدیه کرد که درست مقابل در ورودی بر دیوار نصب شده و وقتی وارد موزه می شوید آن را می بینید.
خود شما تحصیلاتتان چقدر است و در چه ر شته ای است؟
من همیشه این دعای قرآنی را می خوانم که «رب زدنی علما». برای من همراهی و زندگی با گارودی بیشتر از یک دانشگاه علم آموزی داشت.
امروز آخرین روز جمعه ماه رمضان و روز قدس است. شما چقدر در مورد انقلاب اسلامی می دانید؟
مهمترین چیز درباره انقلاب اسلامی به نظر من مساله عدالت است. انقلاب اسلامی همیشه در کنار مظلومان ایستاده است. مردم فلسطین در جهان مظلوم واقع شده اند و انقلاب اسلامی ایران از آنها حمایت می کند. این یک انقلاب اسلامی بوده که همواره نگاهش به معطوف به انسان ها و معطوف به عدالت بوده است. من درباره انقلاب اسلامی بسیار مطالعه کرده ام. فکر می کنم امروز تنها قدرتی که به شکل واقعی در مقابل اسرائیل ایستاده و باعث وحشت او می شود ایران است.
قصد داریم به زودی کنفرانسی را با حضور استادان ایرانی و اسپانیایی در همینجا در شهر کوردوبا با عنوان آسیب شناسی سقوط تمدن اندلس و تحقق تمدن نوین اسلامی ، با مشارکت دانشگاه کوردوبا برگزار کنیم. در این رابطه اگر پیشنهادی دارید بفرمایید.
کار خوبی است اما فکر می کنم از این ها مهمتر این است که روی زیبایی و غنای فرهنگ ایرانی تاکید کنید و از استادان دانشگاه های اسپانیا دعوت کنید در این خصوص مطالعه کنند و بعد برای دانشجویان خود صحبت کنند. همچنین تصور می کنم یک کار مهمی که می توانید بکنید فرستادن دانشجویان ایرانی به دانشگاه های اسپانیا برای آموختن زبان اسپانیولی و تعامل با محیط دانشگاهی است. از برنامه تبادل دانشجو حرف نمی زنم. از حضور دانشجویان ایرانی در اسپانیا صحبت می کنم. چون معتقدم یک دانشجوی ایرانی بسیار تاثیر بیشتری از یک سفیر سیاسی در محیط دانشگاهی و اجتماعی اسپانیا خواهد داشت. جای سفرا و دیپلمات ها حوزه سیاست است و اغلب هم در مادرید هستند. اما یک جوان دانا و مسلط به تعالیم قرآنی در دانشگاه امکان گفتگو با دیگران را فراهم می کند. مهم است که افراد فرهنگی ایرانی، اسپانیولی یاد بگیرند زیرا زبان پر گوینده و تاثیرگذاری است. من هر چند سال یک بار به ایالات متحده سفر می کنم چون نوه هایم آنجا هستند و هر بار می روم بیشتر از اینکه انگلیسی بشنوم، اسپانیولی به گوشم می خورد. در جامعه امروز اسپانیا معنویت بسیار کمرنگ شده است و حضور چنین فردی می تواند باعث ایجاد گفتگو شود. ایران کشور معنوی است. حرف های بسیاری برای دیگران دارد. کافی است که از بزرگان فرهنگ ایران سخن بگوید، از حافظ از سهروردی، از سعدی و این سخنان می توانند تاثیرگذار باشند. می توانند در قلب ها نفوذ کنند. زیبایی این شعرها و این اثار فرهنگی از راه قلب است که وارد می شود و اثر می گذارد.
نظر شما